تفکر سیستم چیست؟  ویژگی‌های تفکر سیستمی چیست؟ چرا باید تفکر سیستمی داشته باشیم؟ چه زمانی باید از آن استفاده کنیم؟ موانع این شیوه فکر کردن  کدام اند؟ مزایای استفاده از آن در مدیریت سازمان چیست؟

در این مقاله از سازمان مدیریت صنعتی میخواهیم به صورت تخصصی و ویژه  به تفکر سیستمی بپردازیم. در ضمن باید بدانیم که این درس بخشی از دوره جامع مدیریت کسب‌وکار است که شما میتوانید با مراجعه به لینک دوره MBA سایر سرفصل‌ها را بررسی و از فرصت شرکت در این دوره جذاب بهره‌مند شوید تا قبل از رقبا تکنیک‌های ویژه برای افزایش سهم بازار و مدیریت را بشناسید.

 

 

پیش از خواندن مقاله، این موقعیت را به‌خوبی تصور کنید

کارتابلی پر از برگه‌ و اسناد را روی میز مدیرعامل یک شرکت تصور کنید. مدیرعامل قرار است تمامی مستندات کارتابل را بررسی کند و درباره هر کدام از آن‌ها تصمیم بگیرد. گاهی آنقدر تصمیم‌گیری سخت می‌شود که مدام از نامه‌ای به نامه‌ دیگر می‌رود و هیچ دستور مشخصی را صادر نمی‌کند؛ زیرا نمی‌تواند همزمان به همه زوایای مسئله نگاه کند و نیاز دارد تا افرادی با دادن داده‌ها و اطلاعات، او را راهنمایی کنند؛ بنابراین همه آنچه این مدیرعامل نیاز دارد، داشتن تفکری همه‌جانبه‌نگر یا تفکر سیستمی است.

همه مدیران و رهبران سازمانی نیاز به مهارت تفکر سیستمی دارند. موضوع مهم آن است که همه آن‌ها از ابتدا دارای تفکر سیستمی نبوده‌اند بلکه رفته‌رفته در طی انجام فرآیندهای مدیریتی و رهبری به این مهارت دست پیدا کردند که چگونه به‌طور نظام‌مند به مسائل نگاه کنند تا ارتباط و وابستگی بین اجزا را دریابند.

زمانی‌که بخواهیم مزیت‌های داشتن تفکر سیستمی را حساب کنیم آنقدر برشمردنی‌ها زیاد است که خواهی نخواهی تعدادی از مزایا از چشم پنهان می‌ماند اما شما می‌توانید با خواندن راهنمای کامل تفکر سیستمی با مفهوم تفکر سیستمی، مهم‌ترین ویژگی‌ ها و مزیت های تفکر سیستمی و کاربرد آن در زندگی و محل کار در این مقاله آشنا شوید؛ پس در ادامه همراه ما باشید.

 

تفکر سیستمی چیست؟

تفکر سیستمی، روشی فکری است که به مدیران کمک می‌کند تا به صورت نظام‌مند و جامع به موضوعات و مسائل سازمانی نگاه کنند و به حل آن بپردازند. تفکر سیستمی این توان را به مدیران می‌دهد که مسائل را به صورت سیستمی بنگرند و وابستگی‌هایی که بین اجزا وجود دارد و ارتباطات را در نظر بگیرند.

 

تاریخچه تفکر

زمانی‌که به تاریخچه تفکر رجوع می‌کنیم، با سه شیوه کل‌گرایی اولیه، جزگرایی و نظریه سیستم‌ها مواجه می‌شویم. در روش کل‌گرایی اولیه که آن را به زمان حاکمیت فیلسوفان نسبت می‌دهند خیلی چیزها و موضوعات توسط انسان‌ها دیده می‌شد اما توجیهی برای آن نداشتند و زمانی‌که در شناخت موضوعی ناتوان بودند، به خدا منسوب می‌کردند.

در روش جزگرا، پدیده‌ها به اجزای کوچک‌تر تقسیم می‌شود و با مطالعه رفتار هر جز به به رفتار آن پدیده اصلی دست پیدا می‌کنند. به‌عبارت‌دیگر حاصل جمع رفتار اجزا، رفتار پدیده اصلی است.

اما برویم سراغ نظریه سیستم‌ها؛ این نظریه بر این موضوع تاکید دارد که برخی اصول و ضابطه‌ها در عمق مسائل و موضوعات وجود دارد که رفتار عمومی سیستم‌ها بر اساس آن قابل تعریف است. یادتان باشد بر اساس این نظریه قرار نیست تئوری عمومی، جایگزین تئوری خاص نظام‌های علمی گوناگون گردد بلکه این نظریه به‌عنوان یک هدایت‌گر عمل می‌کند. بر این اساس زمانی‌که شما با مسئله‌ای مواجه می‌شوید بایستی برای دیدن کل تلاش کنید.

در تفکر سیستمی جایی برای خطی و مکانیکی نگریستن وجود ندارد و برای اینکه بتوانید پدیده‌ها را به‌خوبی بشناسید باید مجموعه‌ای از اجزا را در نظر بگیرید و بدانید هر جز بر رفتار کل تاثیر می‌گذارد و هیچکدام تاثیر مستقلی ندارد. مهم‌تر از آن باید رابطه متقابل پدیده‌ها با یکدیگر در محیط و خود محیط را هم در نظر داشته باشید.

 

سیستم چیست؟

ارتباط مجموعه‌ای از دو یا چند چیز را سیستم می‌گویند. زمانی‌که حرف از سیستم می‌شود، مهم‌ترین ویژگی آن را تشکیل شدن از اجزای کوچک‌تر می‌دانیم؛ نکته مهم این است که اجزایی که سیستم را تشکیل می‌دهند مستقل از یکدیگر نیستند برای همین است که وقتی به شما گفته می‌شود: «سیستم»، باید بپرسید: «این سیستم از چه اجزایی تشکیل شده است؟».

 

عناصر سیستم

هر سیستم دربردارنده یک سری عناصر کلیدی است که عبارت‌اند از: خروجی‌ها و ورودی‌ها، پردازنده، کنترل، بازخورد، محیط و مرزها و رابط‌ها.

هر سیستمی تمایل دارد ورودی‌هایی با کیفیت داشته باشد تا خروجی‌ها آن نتایج مطلوب باشد. خروجی، نتیجه آن پردازشی است که در سیستم انجام می‌شود.

تبدیل واقعی ورودی به خروجی توسط عنصر پردازنده انجام می‌شود و عنصر کنترل به هدایت سیستم کمک می‌کند و عنصر بازخورد هم نقش اندازه‌گیری خروجی به نسبت استاندارد و وضع مطلوب ترسیم‌شده را به عهده دارد.

سیستم توسط یک مرز از محیط جدا می‌شود اما آنچه مهم است، این است که سیستم نمی‌تواند به صورت مجزا از محیط بیرونی وجود داشته باشد. در نهایت یک سیستم بر اساس مرزها و محدودیت‌هایش تعریف می‌شود. سیستم‌ها با یکدیگر تعامل دارند، برای همین است که باید مرزها و حدود روابط آن‌ها مشخص باشد.

 

 

 

 

انواع سیستم

سیستم‌ها را بر اساس باز و بسته بودن به دو دسته تقسیم‌بندی می‌کنند. برتالانفی؛ بنیان‌گذار نظریه عمومی سیستم‌ها این دسته‌بندی را انجام داد و سیستم‌هایی که با محیط خودشان، ماده، انرژی یا اطلاعات مبادله می‌کنند سیستم باز و سیستم‌هایی که تعاملی با محیط ندارند را سیستم بسته نامگذاری کرد.

 

ویژگی‌های تفکر سیستمی

مهم‌ترین ویژگی‌های تفکر سیستمی عبارت‌اند از:

  • به‌هم‌وابسته‌بودن و مرتبط بودن تمام اجزا؛
  • بدون معنا بودن هر جز به تنهایی؛
  • هدفمند بودن سیستم؛
  • دارای ورودی و خروجی بودن هر سیستم و وجود محلی برای تبدیل آن‌ها با یکدیگر؛
  • تنظیم شدن اجزای سیستم با در نظر داشتن هدف نهایی؛
  • محیط محسوب شدن هر سیستم برای سیستمی دیگر.

 

چرا باید تفکر سیستمی داشته باشیم؟

اگر خود را از میانگین سیستم بالاتر بدانیم کمتر امید آن می‌رود که تفکر سیستمی داشته باشیم. تفکر سیستمی بر این اصل استوار است که انتخاب یک راه‌حل توسط ما بر بخش‌های دیگر سیستم تاثیرگذار است. اگر بتوانیم تاثیر هر تصمیم و رفتار را پیش‌بینی کنیم، پیامدها و تبعات آن را به حداقل می‌رسانیم.

 

چه زمانی باید از تفکر سیستمی استفاده کنیم؟

تفکر سیستمی در ابعاد مختلف زندگی به کار ما می‌آید اما جایی که بیشتر نمود دارد زمانی است که با موضوعی پر اهمیت در زندگی سروکار داریم. برای مثال زمانی‌که قرار است پاسخ مثبت یا منفی به یک جایگاه شغلی بدهیم.

نمود تفکر سیستمی زمانی در زندگی ما پر رنگ‌تر می‌شود که با مشکلی مزمن و همیشگی که در زندگی‌مان تکرار می‌شود دست‌وپنجه نرم کنیم؛ آن وقت است که باید از تفکر سیستمی بهره ببریم.

چرا بسیاری از ما تفکر سیستمی نداریم؟

خواهی نخواهی همه دچار خطاهای شناختی می‌شویم و نگرش‌های صفر و یک یا نگاه کردن به مسائل بر اساس پیش‌فرض‌ها و تصورات قبلی باعث می‌شود ذهن ما در قالب‌های بسته محصور شود و ذهن ما به سمت بیراهه برود و مسائلی را به یکدیگر ربط دهد که در عمل این نوع ارتباط‌دهی صحیح نباشد.

هر چقدر بیشتر بر روی الگوهای کارآمد تفکر، تمرکز کنیم و سعی کنیم الگوهای ذهنی کارآمد را جایگزین الگوهای ناکارآمد کنیم، آن وقت می‌توانیم بگوییم برای شکل‌گیری تفکر سیستمی تمرکز داشته‌ایم. برای داشتن تفکر سیستمی باید موانع تفکر سیستمی را از سر راه برداریم.

 

موانع تفکر سیستمی

گیر کردن در چارچوب‌های ذهنی و درک نکردن مسائل جدید و فرآیندهای جدید از موانع تفکر سیستمی است. تفکرهای قالبی، دوگانه و فرافکنی از موانعی است که اجازه بروز و ظهور تفکر سیستمی را نمی‌دهد.

سرزنش کردن و مقصریابی هم از موانع تفکر سیستمی است؛ زیرا به جای آنکه اجزا و تعامل بین آن‌ها را در نظر بگیریم، به دنبال نگاه کردن به یک وجه از موضوع هستیم و بر اساس قیود خودنهاده، ذهن خود را در قالب‌های بسته نگه می‌داریم و جایی برای تحلیل  و تفکر سیستمی باقی نمی‌گذاریم.

 

قوانین تفکر سیستمی

برخی از مشکلاتی که با آن‌ها مواجه می‌شویم به دلیل کارهایی است که پیش از آن انجام داده‌ایم. یکی از قوانین تفکر سیستمی همین تعریف شده است که مشکلاتی که امروزه با آن مواجه هستیم ناشی از راه‌حل‌های سنتی است.

قانون دیگر آن است که هر چه اصرار بیشتری داشته باشیم و روی حرف‌ها، نظراتمان و درستی آن‌ها تاکید کنیم بیشتر از طرف سیستم به عقب رانده می‌شویم. قانون تفکر سیستمی به ما می‌گوید که بهتر است مداخله را به حداقل برسانیم.

قانون سوم از تفکر سیستمی بر این موضوع تاکید دارد که برای ایجاد محیط و سیستمی سالم بایستی تعصب‌ها کاهش داده شود. اگر به جای حل مشکل، درگیر کنترل تبعات و پیامدهای آن باشیم نمی‌توانیم مسیر درستی را پیش بگیریم.

قانون چهارم تفکر سیستمی این است که نباید انتظار داشته باشیم همه مشکلات با یک راهکار حل شود. اگر یکبار با یک راهکار به نتیجه رسیدیم به این معنا نیست که همیشه می‌توانیم همان راهکار را پیش بگیریم.

قانون پنج تفکر سیستمی تاکید دارد که از تفکر صفر و صدی یا سفید و سیاه دست برداریم. زمانی‌که دید ما به مشکلات عوض شود، به راه‌حل‌های متفاوتی دست پیدا خواهیم کرد.

 

چند مثال برای تفکر سیستمی در عمل

بیایید برای درک بهتر مفهوم تفکر سیستمی دو مثال را بررسی کنیم.

زمانی را در نظر بگیرید که می‌خواستید به اینترنت متصل شوید و باید مطمئن می‌شدید که هیچکس از اعضای خانواده از تلفن استفاده نمی‌کند. چرا؟ زیرا برای دسترسی به اینترنت نیاز به شماره‌گیری با خط تلفن داشتید. چند دهه جلوتر بروید و به این موضوع توجه کنید که کامپیوترها، کوچک و کوچک‌تر شد تا در جیب شما جای گرفت. اکنون تلفن‌های هوشمند به شما امکان می‌دهند هر کجا که می‌روید به اینترنت دسترسی داشته باشید.

تلفن‌های هوشمند فقط برای تغییر مکان و نحوه برقراری تماس تلفنی به وجود نیامدند؛ آن‌ها تکامل یافتند چون متفکران سیستمی مانند استیو جابز پیش‌بینی کردند که چگونه تغییر در نحوه اتصال می‌تواند نحوه مصرف و تعاملات شما را تغییر دهد. متفکران سیستمی به جای آنچه هست، آنچه را که می‌تواند باشد، می‌بینند.

حالا بیایید سراغ ارز دیجیتال برویم. آخرین‌باری که پول نقد در کیف خود داشتید را به یاد می‌آورید؟ اکثر ما به‌ندرت پول نقد همراهمان داریم. اسکناس جای خود را به کارت‌های نقدی و اعتباری داد و اما بشنوید از متفکران سیستمی که ارز را یک قدم جلوتر بردند و اکنون پول در شبکه‌هایی جابه‌جا می‌شود که انواع مختلف دارایی‌های دیجیتال را به‌طور ایمن از طریق اینترنت منتقل می‌کند.

همان‌طورکه در این دو مثال ملاحظه کردید، تفکر سیستمی تشخیص می‌دهد که هیچ پاسخ ساده‌ای وجود ندارد و ما نیاز به سیستم‌های پویایی داریم که به حلقه‌های بازخورد، نوآوری و همکاری وابسته است. تفکر سیستمی است که ما را قادر می‌سازد برای یافتن راه‌‌حل‌های بهتر برای چالش‌های مدرن امروزی چگونه دست به تکامل و نوآوری بزنیم.

 

مزایای استفاده از تفکر سیستمی در مدیریت سازمان

  • بهبود فرآیند تصمیم‌گیری: مدیرانی که بتوانند به تمام زوایای یک موضوع یا مسئله نگاه کنند، سپس مسئله را حل کنند، تصمیمات بهتری می‌گیرند.

 

  • بهبود ارتباطات: مدیران و رهبرانی که تفکر سیستمی را در خود تقویت کرده‌اند، به‌طور جامع و کارآمدی با دیگر افراد سازمان ارتباط برقرار می‌کنند.

 

  • بهبود کارایی: زمانی‌که مدیر یا رهبر سازمانی بتواند با دیدی همه‌جانبه‌گرایانه به مسائل نگاه کند و موضوعات را به شکل بهینه حل کند و تصمیمات درستی بگیرد، کارایی سازمان را افزایش خواهد داد.

 

  • افزایش قابلیت اطمینان: زمانی‌که چشم‌اندازهای دقیقی ترسیم شود و پیش‌بینی‌های درستی مبتنی بر همه‌جانبه‌گری انجام شود، قابلیت اطمینان در سازمان افزایش می‌یابد.

 

برخی از مزایای دیگر تفکر سیستمی در بهبود فردی

تفکر سیستمی می‌تواند در ابعاد مختلفی از زندگی کاربرد داشته باشد و درست به موقع به کمک ما بیاید. برخی از این موارد عبارت‌اند از:

  • در نقش والدین و برای فرزندپروری می‌توانیم از تفکر سیستمی بهره ببریم تا به فرزندمان کمک کنیم درک دنیا و پیچیدگی‌های آن برایش راحت‌تر شود.
  • اگر مدیر هستیم، می‌توانیم خطاهای تصمیم‌گیری را کاهش دهیم و تصمیمات درست‌تری بگیریم.
  • اگر در مجموعه‌ای به‌عنوان کارمند فعالیت داریم، چالش‌ها را به خوبی می‌شناسیم و برای حل آن تلاش می‌کنیم.
  • به‌عنوان شهروند در جامعه، با نگاهی ژرف‌نگرانه به دنیای اطراف نگاه می‌کنیم، به حقوق خود و دیگران واقف و شهروندی تحلیل‌گر هستیم.

 

چطور از تفکر سیستمی در زندگی بیشتر استفاده کنیم؟

اینکه بتوانیم افق دیدمان را توسعه دهیم و افق دید ما بلندمدت و همه‌جانبه باشد نه کوتاه‌مدت و خودخواهانه، آن وقت است که پای تفکر سیستمی به زندگی ما باز شده است. آن وقت می‌توانیم بگوییم هنگام نگاه کردن به یک مسئله و حل آن، هیچ موضوع یا مسئله‌ای را جدا از همدیگر نمی‌بینیم و معتقدیم تمام این اجزا کنار همدیگر سیستمی زنده و سالم را تشکیل می‌دهند.

 

نحوه اعمال تفکر سیستمی در محل کار

اگر آماده به‌کارگیری تفکر سیستمی در محل کار هستید، این چهار نکته را دنبال کنید:

  • تفکر آینده‌نگر را تمرین کنید

آینده‌نگری می‌تواند سازمان را برای آینده آماده نگه دارد. می‌دانیم که آینده نامعلوم است و عدم‌قطعیت‌ها و تغییرات زیادی وجود دارد؛ اما آینده‌نگری می‌تواند سازمان شما را برای مواجهه با آینده مجهز کند. آموزش مدیران و رهبران سازمانی برای ایجاد مهارت آینده‌نگری می‌تواند به چابکی، انعطاف‌پذیری و مرتبط نگه داشتن سازمان شما برای هر آنچه در آینده در انتظار شماست کمک کند.

آینده‌نگری کمک می‌کند:

  • عملکرد و رفاه فردی افزایش یابد؛
  • عملکرد تیم با چابکی، انعطاف‌پذیری و ریسک‌پذیری بیشتر افزایش یابد؛
  • تیم‌ها خلاق‌تر و مشارکت‌کننده‌تر شوند.

 

  • ذهنیتی رشد‌دهنده را ترویج دهید

امروزه سازمان‌ها بیشتر از هر زمان دیگری به ایجاد ذهنیت رشددهنده نیاز دارند. یادگیری برای هر فردی سفری مادام‌العمر است. فکر کنید چگونه می‌توانید ذهنیت رشددهنده را در محل کار خود پرورش دهید. برای آنکه بدانید ذهنیت رشددهنده تا چه اندازه در سازمان شما رواج دارد، مشخص کنید چگونه توسعه حرفه‌ای را تشویق می‌کنید، از چه راه‌هایی فرصت پیشرفت شغلی ایجاد می‌کنید؟ آیا برای ارتقا مهارت کارکنان خود سرمایه‌گذاری می‌کنید؟

 

  • فضایی برای بازخورد ایجاد کنید

موفقیت هر سازمانی به توانایی ارائه، دریافت و بازخورد بستگی دارد.  آیا به بازخورد به‌عنوان یک هدیه نگاه می‌کنید. شما با استفاده از بازخورد متوجه خواهید شد که آیا همه چیز درست کار می‌کند؟ مهم‌تر از هر چیز، بازخورد چگونگی تکامل و رشد را به شما خواهد گفت.

آیا فضایی برای بازخورد ایجاد می‌کنید، چگونه نبض تعامل کارکنان خود را حفظ می‌کنید؟ آیا بازخورد صعودی را تشویق می‌کنید یا بازخورد ۳۶۰ درجه؟

 

  • از کوچینگ استفاده کنید

همه ما به راهنمایی نیاز داریم. به خصوص زمانی‌که وظیفه داریم برخی از سخت‌ترین مسائل را حل کنیم، داشتن یک دیدگاه بیرونی کمک‌کننده است و اینجاست که کوچینگ یا مربی‌گری می‌تواند ورود کند تا کارکنان را به بخش‌هایی از خودشان که نمی‌دانند وجود دارد، آگاه کند.

 

۶ مفهوم مهم تفکر سیستمی

مدیران و رهبرانی که از تفکر سیستمی بهره می‌برند، یک قدم جلوتر از دیگران هستند. به‌خصوص در دنیایی که به سرعت در حال تغییر است، بسیار مهم است که سازمان‌ها چابک و استراتژیک بمانند. در ادامه ۶ مفهوم مهم از تفکر سیستمی وجود دارد که به سازمان شما کمک می‌کند انعطاف‌پذیر، چابک و متصل به آینده باشید.

  1. ترسیم و نگاشت سیستم

برای درک چگونگی حل یک مشکل باید مجموعه‌ای که مشکل یا مسئله در آن ایجاد شده است را درک کنید. هنگامی‌که این نقشه را ترسیم کنید، می‌توانید مدل‌سازی بهتری انجام دهید تا بهتر نحوه اتصال را درک کنید.

 

  1. همبستگی

بعد از آنکه سیستم را برای مشکلی که می‌خواهید آن را حل کنید، ترسیم کردید، زمان آن رسیده است که بفهمید سیستم‌ها چگونه به یکدیگر متصل هستند. ممکن است ارتباطات غیرخطی یا غیرپیامدی به نظر برسد اما با بررسی دقیق‌تر می‌توانید متوجه شوید احتمالا شاخه‌هایی از ارتباطات و اتصالات بین سیستم‌های خاص وجود دارد که شما باید آن‌ها را بشناسید. کوید ۱۹ به ما نشان داد که سیستم‌ها بیشتر از آنچه فکر می‌کنیم به هم متصل هستند.

 

  1. ترکیب

ترکیب یعنی معنا بخشیدن به چیزها در زمینه مشکلی که قصد حل کردن آن را دارید. بر خلاف تجزیه‌وتحلیل، ترکیب معمولا برای زمانی است که می‌خواهید ایده‌هایی را برای خلق ایده جدیدتر ترکیب کنید.

 

  1. پیدایش

وقتی به منظومه شمسی نگاه می‌کنید می‌دانید که منظومه‌ای بزرگ، انتزاعی و پیچیده است که از سیارات، ستاره‌ها، کهکشان‌ها و بسیاری چیزهای دیگر که احتمالا هنوز کشف نکرده‌اید تشکیل شده است اما نقطه پیدایش،  آنجایی است که چیزهای بزرگ‌تر از چیزهای کوچک‌تر پدید می‌آیند. به‌عبارت‌‌دیگر آن چیزی که اهمیت دارد فهمیدن آن است که چگونه قرار گرفتن اجزای کوچک کنار یکدیگر، آن چیزی را پدیدار می‌کند که می‌تواند فراتر از تصور شما باشد.

 

  1. حلقه‌های بازخورد

بازخورد به شما کمک می‎‌‌‎‎کند متوجه شوید آیا چیزی کار می‌کند؟ مهم‌تر از آن بازخورد به شما کمک می‌کند بفهمید چه زمانی کارها درست پیش نمی‌رود. اگر تفکر سیستمی در سازمان شما جاری باشد، بایستی حلقه‌های بازخورد را در فرآیندهایتان در نظر بگیرید. به‌عنوان‌مثال فرض کنید در حال راه‌اندازی یک نرم‌افزار مدیریت عملکرد جدید هستید و تیم منابع انسانی شما در حال کار با مدیران سازمانی‌تان است تا نحوه استفاده از این پلتفرم را آموزش دهد. در حین کار و با دریافت بازخورد متوجه می‌شوید که یادگیری برای برخی از مدیران آنگونه که انتظار می‌رود اتفاق نمی‌افتد و گروهی از آن‌ها نیاز به پشتیبانی‌های بعدی دارند.

 

  1. علیت

علیت به معنای آن است که علت و معلولی وجود دارد. نکته بسیار ساده‌ای وجود دارد که می‌گوید: «اقدامات شما بر نتیجه تاثیر می‌گذارد». بنابراین وقتی شما به دنبال حل مسئله‌ای از بخشی از سیستم هستید باید سایر علت و معلول‌ها را بررسی کنید.

اینکه ما می‌توانیم تفکر سیستمی را یاد بگیریم، اتفاقی خوشایند است. در ادامه خواهید خواند چگونه امکان یادگیری تفکر سیستمی برایتان فراهم می‌شود.

 

نقشه راه یادگیری تفکر سیستمی

برای یادگیری تفکر سیستمی بایستی مقدماتی در باب تفکر سیستمی را بدانید، سپس با نویسندگان و نظریه‌پردازان این حوزه آشنا شوید. ویژگی‌های اصلی تفکر سیستمی را بشناسید و درباره تحلیل مسائل با تفکر سیستمی تمرین کنید و چند نمونه مسئله سیستمی را تحلیل کنید تا دقیقا متوجه شوید چرا برخی مسائل حل نمی‌شوند. در نهایت با استفاده از منابع تکمیلی، نگرش خود را از تک‌بعدی به سمت همه‌جانبه‌نگری پیش ببرید تا آنجا که تقریبا تفکر سیستمی در تمامی ابعاد زندگی شما، بروز و ظهور پیدا کند.

 

پیش‌نیاز یادگیری تفکر سیستمی

برای یادگیری تفکر سیستمی نیاز به پیش‌نیاز خاصی نیست، همین که بدانیم سبک تفکر تا چه اندازه اهمیت دارد و چگونه تفکر می‌تواند بر وجوه زندگی و تصمیمات ما تاثیر بگذارد، کفایت می‌کند.

 

هدف درس تفکر سیستمی

نوع آموزش دیدن ما در مدارس و دانشگاه، ما را به سمت تفکر جزیره‌ای پیش برده است. تفکر جزیره‌ای و درنظر‌نگرفتن تمام اجزا در کنار همدیگر، آفت تصمیم‌گیری ما در زندگی شخصی و کسب‌وکار شده است. ما نیاز داریم برای آنکه درکی بهتری از پدیده‌ها داشته باشیم، آن‌ها را به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم کنیم و از زوایای مختلف به آن نگاه کنیم و یادمان باشد آنچه در حقیقت روبروی ما قرار گرفته است یک پیکره واحد است.

 

مخاطبان درس تفکر سیستمی

مخاطبان درس تفکر سیستمی، تمامی افرادی هستند که به دنبال نگاه جزیره‌ای نیستند، نمی‌خواهند در یک دور باطلِ حل‌مسئله و کاربرد راهکارهای تکراری گرفتار شوند و نیاز دارند برای حل مسائل از تفکرهای قالبی، دوگانه و فرافکن فاصله بگیرند تا در تصمیم‌گیری‌های زندگی، خطاهایشان را به حداقل برسانند.

 

آموزش تفکر سیستمی به زبان ساده

تفکر سیستمی در عین اینکه مفهومی گسترده با مثال‌های متعدد در تمامی وجوه زندگی است، اما آموزش دیدن آن آنقدرها سخت نیست. چنانچه براساس نقشه راه یادگیری تفکر سیستمی پیش برود و زمان کافی برای تجزیه‌وتحلیل و کاربرد آنچه یاد گرفته می‌شود اختصاص داده شود آن وقت است که می‌توانیم بگوییم تفکر سیستمی را یاد گرفته‌ایم.

قطعا با یادگیری تفکر سیستمی نباید انتظار داشته باشیم که تمامی تصمیمات ما بدون خطا باشد بلکه مهارت تفکر سیستمی به‌تدریج، با کسب تجربه و حل مسائل مختلف و مواجه شدن با موضوعات مختلف است که انجام‌شدنی است.

 

جمع‌بندی

در این مقاله متوجه شدیم تفکر سیستمی توانایی است که یک فرد یا سازمان برای حل مشکلات پیچیده دارد. در تفکر سیستمی افراد از تفکر استراتژیک و تصویر بزرگ برای درک سیستمی پیچیده بهره می‌برند. تفکر سیستمی به ما کمک می‌کند از دریچه‌ای باز ببینیم و تشخیص دهیم تا چه اندازه به‌هم پیوسته‌ایم و با همدلی و نوآوری عمل می‌کنیم.

تفکر سیستمی کمک می‌کند برای آنچه در آینده در انتظار ماست آماده باشیم. افزایش مهارت تفکر سیستمی با مطالعه، کسب تجربه در موقعیت‌های حل‌مسئله ، حل مسائل پیچیده و یادگیری در دوره های مدیریت کسب و کار اتفاق می‌افتد. کافی است تصمیم بگیرید با چه تفکری با عدم قطعیت‌ها مواجه شوید. اگر تصمیم دارید با لنز سیستمی و آینده‌نگر به آینده نگاه کنید، خودتان را برای یادگیری آماده کنید.