برنامه این هفته : فیلم جوی “JOY”
داستان موفقیت های زندگی جوی مانگانو
درباره فیلم جوی JOY
داستان موفقیت های زندگی جوی مانگانو در دهه ی ۹۰ میلادی الهام بخش زنان خانه دار بسیاری در ایالات متحده بود که توانستند کسب و کار خودشان را رونق ببخشند و در بازار اقتصادی حضور فعال تری داشته باشند. مانگانو در دوران جوانی شغل های گوناگونی از جمله پیشخدمتی رستوران را تجربه کرد و روزهای سختی را به تنهایی با سه فرزندش گذراند. اما وی در دهه ی ۹۰ میلادی زمین شوری منحصر به فرد را طراحی کرد که موفق شد بازار خوبی بدست آورده و میلیون ها دلار سرمایه نصیب او کند.
اتفاقاتی که در طول دوران پیشرفت مانگانو برای او رخ داد و مخصوصا مشکلات عجیبی که پشت سر گذاشت، سوژه بسیار بکری برای ساخت یک اثر سینمایی محسوب می شد که سرانجام دیوید او راسل تصمیم به ساخت آن گرفت و برای اینکار، تیم محبوب خود که در چند سال گذشته موفقیت های زیادی در فصل جوایز به دست آورده بودند را بار دیگر گردهم آورد. اما نتیجه این همکاری اینبار به درخشانی گذشته نیست.
داستان فیلم در اواخر دهه ی هشتاد میلادی شروع می شود و داستان زنی تنها به همراه دو فرزندش به نام جوی مانگانا ( جنیفر لارنس ) را روایت می کند که جارویی جالب و منحصر به فرد طراحی کرده که می تواند نظر مساعد زنان خانه دار بسیاری را به خود جلب نماید. جوی با زحمت فراوان موفق می شود تا تعداد زیادی از این جاروها را در منطقه به فروش برساند اما موفقیت بزرگ زمانی به سراغ او می آید که به شبکه QVC رفته و موفق می شود محصولاتش را این طریق به فروش بگذارد. با اینحال پس از بزرگ شدن کسب و کار مانگانا، اختلافات حقوقی و مشکلات شخصی مقابل او قرار می گیرند که … .
دیوید او راسل برای به تصویر کشیدن زندگی زن سخت کوش اهل لانگ آیلند، واقعیت را تا حدود زیادی کنار گذاشته و چندین قصه به جریان اصلی اضافه کرده است. راسل احتمالا معتقد بوده که زندگی سخت جوی مانگانا جذابیت های سینمایی چندانی نداشته و بهتر هست که تغییراتی در آن بوجود بیاورد که نتیجه اش اثری ” شبه کمدی ” شده که به راحتی می توان پی برد شباهت چندانی با واقعیت ندارد و تنها راوی قصه ای شیرین می باشد.
«جوی» فیلمنامه ای کوچک دارد که به عناصر مختلف آن از جمله شخصیت پردازی اهمیت چندانی داده نشده است. در فیلم ما با شخصیت اصلی و محوری داستان یعنی جوی مانگانا مواجه هستیم و قرار هست شاهد رشد و پیشرفت او باشیم، اما او راسل برای به تصویر کشیدن این پیشرفت متوسل به کلیشه می شود و با بزرگنمایی وجه کمدی داستان ، از پرداختن به جزئیات زندگی موفق این شخصیت که همواره بر جامعه زنان آمریکا تاثیرگزار بوده، پرهیز کرده است. این ساده انگاری و تغییر ماهیت، کمک شایانی کرده تا قصه « جوی » ساده و جمع و جور باشد و به میزان قابل توجه ای به وجه سرگرم کنندگی اش افزوده شود، اما از طرف دیگر باعث حذف جزئیات زندگی جوی مانگانا شده که می توانست جالب توجه باشد.
به همه اینها باید شخصیت های مکمل داستان را هم اضافه کرد که حضورشان در داستان پر اهمیت نیست. آنها در صحنه حضور دارند برای اینکه ما شاهد سرسختی مانگانا و دیالوگ های او در ستایش تلاش و موفقیت باشیم. اما این شخصیت ها در اغلب موارد از یک تیپ فراتر نمی روند و این برای اثری که دیوید او راسل کارگردانی آن را برعهده داشته، یک امتیاز منفی محسوب می شود. او راسل در ساخته قبلی اش به نام « حقه بازی آمریکایی » به خوبی توانسته بود شخصیت های مکمل داستان را پر و بال دهد اما اینبار در جوی ، این فقط خودِ جوی مانگانا هست که حائز اهمیت می باشد و اطرافیان او نقش چندانی در این داستان ندارند.